ساعات کار شرکت روزهای شنبه تا پنجشنبه از 8 صبح تا 4 عصر
Blog

رابطه اختلال روانی و سرقت

هر جامعه ای هنجارهای مربوط به خودش را دارد، که بعضی از این هنجارها بین المللی و مشترک اند و بعضی از آنها هم به جغرافیای خاص آن جامعه مربوط میباشند. انسان که در جامعه زندگی میکند و موجودی اجتماعی میباشد، قاعدتا باید با هنجارها و قواعد و قوانین جامعه ی خود که قانون گذاران، آن را مشخص کردند رفتار کند.
در نتیجه کسانی که بر اساس موازین منطقی و قانونی رفتار میکنند را افراد نرمال جامعه می دانند ولی شخصی که با رفتارهایش هنجار شکنی کند را فرد قانون شکن میخوانند.
با تحقیقاتی که شرکت مهندسی فاراد حول این موضوع انجام داده است، قصد داریم که با جواب دادن به یک سری پرسش ها، ابعاد روانشناختی سارقان را بررسی کنیم…

– همه سارقان دارای دارای شخصیتی همسان و همگن اند؟

اگر شخصیت را همانطور که روانشناسان میگویند مجموعه ای از صفات، ویژگی‌ها و واکنش‌های آشکار و پنهان انسان بدانیم،باید گفت که جواب سوال خیر میباشد. درست است که بیشتر سارقان ویژگی‌هایی همچون ناپختگی روانی، تکانش وری، حس نوع دوستی ضعیف و وجدان اخلاقی ضعیف را دارند، ولی از نظر تیپ شخصیتی همه ی آنها در یک دسته قرار نمیگیرند. بعضی از آنها دچار سایکوپات (روان دردمند) هستند و خیلی راحت مال و جان دیگران را مورد تعرض قرار می‌دهند، بعضی از آنها مخصوصا افرادی که سن کمی دارند سندرم کلیپتومانی یا همان جنون دزدی دارند این گروه از افراد به طور وسواس گونه و بدون اینکه نیازی حس کنند اشیاء و وسایل دیگران را سرقت می‌کنند، گروهی دیگر از سارقان دارای تیپ شخصیتی پارانوئید هستند. این گروه کینه و نفرت زیادی نسبت به افراد جامعه حس میکنند در نتیجه با سرقت اموال آن ها سعی میکنند تا کینه و نفرت خود را آرام کنند اما در کل میتوان گفت که بیشتر سارقین از نظر شخصیتی غیرعادی یا آن نرمال هستند.

سوال بعدی در این مورد است که آیا میشود همه سارقین را در گروه بیماران روانی جای داد؟

پیرامون سارقین دستگیر شده تحقیقاتی صورت گرفت و مشخص شد که نرخ شیوع انواع روان رنجوری در بین سارقان بیشتر از مردم عادی میباشد. برای نمونه، در چند تحقیقی که انجام شد، سارقین در مولفه‌های دو آزمون استاندارد روان‌شناختی، که یکی از آنها MMPIیا سیاهه شخصیتی چند گانه مینه سوتا و دیگری scl-90 یا همان مقیاس سنجش اختلالات روانی بود به مراتب در مقایسه با مردم عادی نمره بالاتری بدست آوردند. این میتواند برساند که سارقان اضطراب بیش‌تری را متحمل میشوند، از انواع ترس ها رنج می‌برند، ارتباط بین فردی مختلی دارند، آرامش و احساس امنیت ندارند. اما سارقان، دچار سایکوتیک یا همان روان‌پریشی نیستند. در نتیجه، با این که از برخی اختلالات روان‌شناختی رنج می‌برند، اما به دلیل اینکه هذیان نمیگویند، توهم ندارند و ارتباط آن‌ها با واقعیت برقرار است و پیامد‌های اعمال و رفتار خود را میدانند نمی‌توان آن‌ها را به بهانه روان‌رنجوری از مجازات عفو کرد .

– چه عواملی باعث میشوند که مردم به سرقت روی بیاورند؟

سرقت را می‌توان نوعی رفتار اکتسابی تلقی کرد یا میتوانیم اینگونه بگوییم که کسی، سارق متولد نمی‌شود بلکه سارقان سرقت را از طریق مشاهده الگو‌های زنده یا مشاهده الگو‌های تلویزیون، شرطی شدن و خوگیری یاد میگیرند. همچنین چند عامل درونی – روانی نقش قابل توجهی درتمایل برخی افراد به رفتار کجروانه دزدی دارند. برخی از آن عوامل عبارت اند از:

1- اجتماعی شدن ضعیف: این دسته از آدم ها به دلیل ضعف بنیان‌های تربیتی، زندگی در حاشیه نشینی‌ها، فقدان انضباط و قواعد معین در خانواده و حضور در خانواده‌های گسسته ناهنجار، نتوانسته‌اند هنجار‌های جامعه را در سنین حساس درونی بسازند.

2- نداشتن مهارت های کافی برای زندگی شرافتمندانه

3- نداشتن ظرفیت برای انطباق و سازگاری

4- رویا پردازی بیش از حد

5- احساس حقارت کردن

6- گرایش زیاد برای همدلی با افراد ناهنجار جامعه

– فقر و محرومیت‌ها و محدودیت‌های مادی می‌توانند دلایلی برای ارتکاب اقدامات کژسازگارانه‌ای همچون سرقت باشند؟

طبق تجربه ها و پژوهش های صورت گرفته مشخص شده است که فقر و محرومیت به تنهایی نمیتوانند باعث کجروی افراد شوند، افراد تهی دست فراوانی هستند که نه تنها حقیر نیستند بلکه بسیار بزرگوار و شریف میباشند اما، زمانی که فقرتبدیل به یک انگیزش روان‌شناختی شود: برای مثال اگر یک فرد فقیر از یک سو احساس تبعیض و بی‌عدالتی کند و از سوی دیگر ترسی از گرفتار شدن نداشته باشد و امکان سرقت نیز برایش وجود داشته باشد، احتمال دست زدن به این کار زیاد است. به تعبیر و بیان روان‌شناختی، این محرومیت نیست که باعث کجروی می‌شود بلکه محرومیت نسبی است که زمینه‌ساز کجروی می گردد.

-و در آخر میخوایم بررسی کنیم که آیا میشود جامعه ای بدون سارق داشت؟

اگر بخواهیم واقع‌بینانه به موضوع سرقت، تیپ‌شخصیتی سارقین، خصوصیت های روانی آنان و نیز به عوامل جامعه‌شناختی نگاه کنیم، جواب این سوال خیرخواهد بود اما، بدون تردید با بهبود برخی فرایند‌های تربیتی نظیر فرآیند‌های درون خانواده، مدرسه، اصلاح و بهبود برخی عملکردها، می‌توان در تعداد سارقین آینده جامعه تاثیر گذاشت. برای نمونه اگر خانواده‌ها و مدارس در برابر سرقت، حتی موردی کوچک و ناچیز، آن را به عنوان خط قرمز در نظر بگیرند وافکار عمومی سرقت را از هر نوع و شکل آن، یک کجروی کثیف بدانند و پلیس نیز با دقت بالاتری نظارت داشته باشد، سیستم‌های قضایی مجازات های بسیار زیادی برای سرقت لحاظ کنند، در آن صورت می‌توانیم امیدوارباشیم که تعدار سارقین کاهش میابد. علاوه بر آن، از نگاه‌درمانی به سارقینی که سن و سال کمی دارند نیز نباید غفلت کرد. این گونه افراد ممکن است بر اثر عواملی، همچون آسیب‌های جزئی مغزی، ناآگاهانه اقدام به این کارها کنند.

نظر خود را ارسال کنید